سلام آقای من
سلام آقای من، آمدم برای دیدن تو
زبان به عشق گشودم، برای سرودن تو
نبود عالم و آدم اگر وجود تو نیست
هر آنچه هست، هست همیشه زبودن تو
دلم گرفته از این وادی سیه آفاق
دلم گرفته آقا، از این نبودن تو
چه وقت، صبح ظهورت دمد بر این عالم
که باز شود این قفل دل، با گشودن تو
نه آفتاب شکوفا، نه گل، نه باد صبا
همه به رقص در آیند با دمیدن تو
تو چهره نما، تا نمود ما شود کامل
بیا که نور رخ دوست، در نمودن تو
حسن بشیر
تهران، جمعه، نیمه شعبان 1435
23/3/1393
دلم گرفته از این وادی سیه آفاق
دلم گرفته آقا، از این نبودن تو
::
درودتان باد
بسیار زیبا و دلنشین سرودهاید.
با سلام و احترام و تشکر
بسم الله
وَلَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَى اجْتِماع مِنَ القُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقائِنا،
وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا
إنشاءلله به زودی با فرجش، شاهد باز شدن قفل دلها و زدوده شدن زنگار از قلب ها باشیم.
باشد که شاعر محترم، عن قریب شعر ظهور را بسراید.
باتشکر
م ح ش
با سلام و احترام
انشاءالله
بشیر