برای استاد محبوب ما
حضرت آیت ا... مهدوی کنی
(برای شفای عاجل معظم له)
کوه را خاموش دیدم، سرو را در بادها
اشک و غم آمیخت با هم، در دل فریادها
بستر و درد و غروب عشق در چشمان ما
آه از این نامهربانی، داد از این بیدادها
ما به صبر و خویشتن داری اگر چه شهره ایم
صبر ما لبریز گردیده است زین رخدادها
سال های سال پیمودیم راه آسمان
دست در دست کسی چون بوذر و مقدادها
درد یار و درد استاد و غمی از ناکجا
با کدامین غصه باید ساخت در خردادها
در سکوتی تلخ، در یک انتظار آتشین
دانش آموزان تو هستند با اُستادها
بار الها با شفایش، قلب ما را شاد کن
ماه موعود تو هست و نعمت میلادها
توجه:
این دل نوشته در خرداد امسال (1393) نوشته شد؛ چند روز پس از بیماری حضرت آیت ا...مهدوی کنی (حفظه ا...) و زیارت ایشان در بیمارستان بهمن.
همچنین، خرداد امسال با اواخر ماه رجب و بخش اعظم ماه شعبان مصادف بود و در این ماه هم عید مبعث بود و هم میلاد حضرت حجت (ع) و هم رحلت امام خمینی (ره) بود. بهمین دلیل هم در مورد آن به درد رحلت یار (امام خمینی) و هم درد بیماری استاد (حضرت ایت ا...مهدوی) اشاره شده و هم یادی از میلادها و اعیاد در پایان آمده است.
حسن بشیر
تهران- سه شنبه
20/3/1393
سلام
چقدر زیباست استاد
نخوانده بودم این شعر رو پیش از این
با سلام و احترام
دل نوشته متواضعانه ای است. امیدوارم قابل خواندن باشد.
بشیر