وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

انقلاب معرفتی با «اعتدال علمی» چگونه حاصل می‌شود؟ همزیستی عقل و نقل

 

انقلاب معرفتی با «اعتدال علمی» چگونه حاصل می‌شود؟

همزیستی عقل و نقل

 

دکتر حسن بشیر

جامعه‌شناس ارتباطات بین‌الملل از دانشگاه لیستر انگلستان

 

منبع: روزنامه ایران- صفحه  اندیشه

کد خبر:52985
تاریخ خبر:1393/11/25
 

اخباری‌گری گونه‌ای از رویکرد کلان سلفی‌گری است که توان گسست از گذشته به‌هر قیمت را در خود نمی‌بیند. این رویکرد نه تنها خود را در گذشته محبوس می‌کند، بلکه به این وضعیت مباهات کرده و هویت خود را با چنین رویکردی بازتولید می‌کند.

اخباری‌گری و اخباری‌گرایی دو مفهوم به‌هم پیوسته است که اولی به مثابه یک مکتب و رویکرد و دومی به معنای پیروی و تبعیت از آن مکتب است.

در تاریخ بشر همیشه دو رویکرد «عقل‌گرا» و «سنت‌گرا» وجود داشته‌است که اولی به معنای بسنده‌نکردن به پارادایم‌های حاکم و نقدکننده همزمانی معنایی و قائل‌شدن به نوعی از درزمانی معنایی و دومی توقف در معنای گذشته و مقدس شمردن پارادایم‌های انتقال‌یافته از گذشتگان است که نوعی از سنت‌گرایی ایستا تلقی می‌شود.

در حوزه دین نیز نوعی از تعارض و کشمکش دائمی میان دو قرائت وجود داشته‌است که اولی بشدت «نقل» را عامل اساسی تولید معرفت‌دینی می‌داند و دیگری علاوه بر پذیرش نقل ارزیابی‌شده، «عقل» را نیز در این رابطه منشأ یا تکمیل‌کننده معرفت می‌شمارد و فراتر از آن، عقل را معیار روایی‌ نقل می‌‌پندارد. به عبارت دیگر، اگر رویکرد نقل‌گرا نوعی از توقف را در خبر و اخبار و روایت می‌داند، رویکرد عقل‌گرا، فهم و گزینش اصولی خبر و روایت را در شکل‌گیری معرفت و دانایی، سهیم بلکه ضروری می‌شمارد.

این دو رویکرد در فقه، دو مکتب عمده را ایجاد کرده‌است که در اینجا درصدد آن نیستیم که به آن بپردازیم. اما لازم است بدانیم که رویکرد «اخباری‌گری» یا «اخباری»، بر گروهی از فقهای شیعه اطلاق می‌شود که خط‌مشی عملی آنان در دستیابی به احکام شرعی و تکالیف الهی، پیروی از اخبار و احادیث است نه روش‌های اجتهادی و اصولی.

این رویکرد در شکل کلان آن در جهان اسلام به گونه‌ای با سلفی‌گری پیوند خورده‌است که در میان اهل سنت با گونه‌های مختلف آن‌که هم‌اکنون در شکل وهابیت تجلی یافته‌است، معروف شده‌است. در این رویکرد، خبر و روایت و به طور کلی «نقل» حتی بیش از آنکه در میان اخباریون مقدس بوده و منشأ معرفتی دارد، به مثابه تنها عامل معرفتی تلقی شده و عقل کاملاً تعطیل و فاقد اعتبار و روایی است.

در تاریخ معاصر و از قرن هجدهم میلادی تاکنون که تاریخ بشری با تحرک جدیدی در عرصه‌های مهم علمی و فکری روبه‌رو شده‌است، دو رویکرد «اخباری‌گری» و «اصولی‌گری» با تسامح به شکل دوگانه «مدرنیته» و «سنت» در جوامع غربی و شرقی مطرح شده‌است که در غرب، سنت یا دچار دگردیسی شد یا به‌طور کلی به نفع رویکرد مدرنیسم کنار رفت. در شرق نیز این مسأله به چالشی بزرگ بدل شد که تاکنون به شکل مناسب مورد حل و فصل قرار نگرفته‌است و معرفت انسانی در این جوامع با اختلالی نهادینه شده مواجه شده‌است.

پیروزی انقلاب اسلامی، نه تنها عقل‌گرایی فقهی و دینی به معنای اصول محوری و فقه پویا را به عنوان پیروز میدان مطرح کرد، بلکه اخباری‌گری شیعی و سلفی‌گرایی سنی را به‌مثابه رویکردهای ایستا و غیرعقلانی و حتی غیرمشروع مطرح نمود.

تاریخ چند ساله اخیر، درستی و اعتبار رویکرد انقلاب اسلامی بر پایه فهم خردمندانه و عقلگرایانه «خبر و روایت و نقل» نه تنها با پیروزی‌های مداوم در عرصه‌های مختلف حکومتی، اجتماعی و دینی بازنمایی کرد، بلکه با ظهور حرکت‌های تکفیری به‌دور از عقل و عقلانیت و خردورزی، روایی و اعتبار آن را بیش از گذشته و به شکل عینی برای جهان اسلام و جهانیان نمایان کرده‌است.

«اعتدال» در این رویکرد اصولی و عقلگرا، میزان و ترازوی سنجش صحت و سقم این حرکت تلقی می‌شود. در رویکرد اصولی، هیچگاه نقل و روایت به نفع عقل کنار زده نشده‌است، بلکه نقل تحقیق‌شده و با روش‌های علمی و فقهی و رجالی، درستی آن ثابت‌شده نه تنها مورد استناد است، بلکه خود تقویت‌کننده عقل‌گرایی و منشأ معرفت صحیح است.

بنابراین نوعی از «اعتدال علمی» در اینجا حاکم است که به دنبال ایجاد نوعی از همزیستی عقلانی میان عقل و نقل است.

حرکت عقلانی محور انقلاب که از طرفی اصول‌گرایی را به عنوان پایه حرکت فقهی و حکومتی می‌داند و از سویی اعتدال را به مثابه رویکرد عملیاتی و سیاستی تلقی می‌کند، بنیانگذار روشی از مدیریت اجتماعی و سیاسی است که در آینده نه چندان دور به یک نظریه سیاستی حاکم در جهان اسلام و یک رویکرد محکم مدیریت اجتماعی در سطح جهان مطرح خواهد شد.

با چنین وضعیتی، انقلاب معرفتی ما باید چگونه در میان رویکرد اصولی و حرکت اعتدالی تبیین شود؟ این خود یکی از چالش‌های بزرگی است که جامعه ما، بویژه جامعه علمی، با آن روبه‌رو است.

توقف در ایسم‌ها و پارادایم‌ها، حتی در دیسیپلین‌های علمی، در زمانی که تحول و جهش در آنها بشدت در حال انجام بوده‌است و بسیاری از آنها به گفته پوپر دچار انقلاب مداوم شده‌اند، یک عارضه خطرناک در حوزه علم و یک «سکته مغزی» در قلمرو دانش تلقی می‌شود.

در اینجا باید میان فهم تبارشناسی فرایند تولید علم و ساختار کنونی علم تفاوت جدی قائل شد. هیچگاه گفته نشده‌است که تبارشناسی علم را نباید در جهان مورد مطالعه و بررسی قرار داد، اما توقف و در جا زدن در این تبارشناسی و نهادن آن در جایگاه تولید علم و معرفت، حرکتی ضد علم و جهل محور است.

در اینجا است که حرکت اصولی و اعتدالی جدید که در حال تبدیل‌شدن به یک جریان جدید سیاسی- اجتماعی- فکری است، باید بخوبی به این مهم بپردازد. دانشگاه در این زمینه و دانشگاهیان در اینجا، مسئولیت بزرگی را به دوش می‌کشند که چگونه میان فهم پارادایم‌ها و دیسیپلین‌های گذشته و خلق و تولید جریان‌ها و رویکردهای جدید علمی تفکیک قائل شوند و از اخبارگری علمی و تحجر تحلیلی که ریشه در پارادایم‌های گذشته و سنت‌های دیرین علمی بویژه در حوزه‌های علوم‌انسانی و اجتماعی دارد، خود را آزاد کنند و در صدد تولید علم بر پایه معرفتی اصولی، اعتدالی و دینی باشند.

این وضعیت به معنای طرد کامل علم بر پایه پارادایم‌های نسبتاً ثابت یا تلقی‌شده به‌مثابه ثابت نیست، بلکه گزینش و تحلیل دائمی از وضعیت روایی و پایایی این پارادایم‌ها باید به شکل مداوم انجام شود و نقد مستمر آنها به عنوان یک پارادایم ثابت مورد تأکید قرار گیرد.

این حرکت جدید ارزیابی و نقد مداوم پارادایم‌ها و دیسیپلین‌های حاکم بر حوزه‌های علوم‌انسانی و اجتماعی که تاکنون توانسته‌اند، از طرفی ساختارهای گذشته را به چالش بکشانند و از سوی دیگر ساختارشکنی کرده و ساختارهای جدیدی را هژمونیک سازند، اگر نتواند خط مشی‌ها و دیسیپلین‌های جدید متکی بر اخلاق و معرفت‌شناسی مورد قبول جامعه ما که ریشه در انقلاب‌اسلامی دارد، در جامعه نهادینه کند و آن را به یک جریان غالب تبدیل نماید، خود دچار تعارض شده و معنای آن در طول زمان دچار اختلال می‌شود.

ایجاد جریان معنایی جدید بر پایه حرکت اصولی- اعتدالی و البته دینی بر اساس فقه پویا، نه تنها در طول زمان با حرکت مداوم اجتهادی معنای درزمانی را به مثابه یک اصل مسلم تلقی خواهدکرد و بر پایه آن، مشکلات اجتماعی و فرهنگی را به شکل جدی و عقلانی مورد توجه قرار خواهد داد، بلکه امید آن می‌رود که در حوزه‌های علوم‌انسانی و اجتماعی نیز دست به نوآوری‌های جدید بزند که خود منشأ علم‌جهانی شود و روایی مفهومی و عملیاتی آن با تجربه‌های ایجاد‌شده برای جهانیان ثابت شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد