برنامه تدریس های من در ترم دوم سال تحصیلی 94-95:

تفسیر موضوعی قرآن:
دوشنبه ها، 14 خواهران و 16 برادران: دانشکده علوم اداری دانشگاه فردوسی

تفسیر موضوعی نهج البلاغه:
شنبه ها، 8 و12 برادران: دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی - 14 خواهران و 16 برادران: دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی

مباحث جدید دانش تفسیر:
چهارشنبه ها، 8 دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی (دکتری)

علوم قرآنی:
پنجشنبه ها، 8 مدرسه علمیه امام باقر(ع)

بلاغت در قرآن:
یکشنبه ها و چهار شنبه ها ساعت 2 الی 5 مدرسه علمیه شهید شفیعی

بلاغت کاربردی:
سه شنبه ها، 3 الی 7 مدرسه علمیه نواب

شرکت عموم علاقمندان با هماهنگی مدیریت آموزش، بلامانع است.


برچسب‌ها: حوزه و دانشگاه
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ و ساعت 12:9 |
کشتن هر انسان بیگناهی، خراشیدن چهره انسانیت است.

اما...

کسانی که بیگناهان فرانسوی را بیگناه تر از بی گناهان آفریقایی و یمنی و لبنانی می دانند... کسانی که سهم کودکان کشته شده فرانسوی از زندگی را بیشتر از سهم کودکان فلسطینی می دانند... کسانی که داعشی ها را در سوریه پیکارجو و در پاریس تروریست می خوانند... دست کمی از داعشی ها و نژادپرستان ندارند.


برچسب‌ها: سیاست, جامعه و فرهنگ
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ و ساعت 17:34 |

انتقاد ناپذیری و ماتم باوری و کمبود تئوری پردازی در باب طنز، ظرفیت فرهنگی مون رو در مواجهه با این پدیده قدرتمند به شدت پایین آورده.

چند سال قبل، تعدادی از طلبه ها می خواستن برنامه طنزی درباره اساتید مدرسه علمیه شون بسازن. هیچ استادی جز من حاضر نشد قبول کنه که سوژه طنزشون بشه. اونجا بود که فهمیدم ظرفیت طنزپذیری مون چقدر پایینه. اونها برنامه رو ساختن و فیلمش رو برام فرستادن. ما هم با خانواده بیش از 10 بار نگاه کردیم و کلی هم خندیدیم. نه فقط احترام اون طلبه ها به من کمتر نشد بلکه محبوبیتم افزایش هم یافت و همون فیلم زمینه آشنایی ام با دوستان جدیدی شد.

بنازم به ظرفیت و کرم شمالی ها و جنوبی ها که از برنامه هایی مثل پایتخت و کاراکترهایی مثل جناب خان استقبال کردن. نه تنها اون ها رو تهدید قلمداد نکردن بلکه از اون به عنوان فرصتی برای معرفی نقاط مثبت فرهنگشون و نیز مشکلاتی که دارن - مثل پدیده جنگل خواری و مشکل ریزگردها - استفاده کردن و البته پذیرفتن که هر فرهنگی، نقاط ضعفی هم داره.

اگه یه طنز درباره مسواک و دستشویی بخواد بهانه این هجمه اعتراض و ناامنی بشه، پس ما مازندرانی ها بعد از پخش قسمتی که نقی در پایتخت غذای سگ رو به جای صبحانه می خوره، لابد بایستی تمام عوامل برنامه رو اعدام می کردیم و مملکت رو به آتیش می کشیدیم!!! ولی سعی کردیم درک کنیم که طنز رو به مثابه یک طنز بفهمیم و نه تمسخر.

یه روز پزشکان به حاشیه گیر می دن و یه روز روان پزشکان به ساختمان پزشکان و یه روز بختیاری ها به خاطر سرزمین کهن راهپیمایی می کنن و هر روز ترک ها برای سوسک یا فتیله یا... پس یکسر کرکره طنز رو بکشیم پایین خیالمون راحت.

چه خوبه که در استثنا کردن روحانیون از برنامه های طنز و سوژه های کاریکاتوری هم تجدید نظر بشه و اینو نه یه تهدید بلکه یه کانال ارتباطی با جامعه بدونیم. حیفه که ما خودمون رو از قدرتی که طنز در ایجاد صمیمیت و نیز نشان دادن ضعف هامون داره، محروم کنیم.

باز هم بنازم به شمالی ها و جنوبی ها!

زنده باد نقی!

زنده باد جناب خان!


برچسب‌ها: جامعه و فرهنگ, خاطرات شخصی
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۸/۲۰ و ساعت 9:53 |

 

سلسله نشست های بلاغت و نقد ادبی

این نشست:

آسیب شناسی مبانی زیباشناختی بلاغت سنتی

با سخنرانی: دکتر علی رضا آزاد

زمان: 23 آبان ماه، ساعت 12-14

مکان: دانشگاه فردوسی، دانشکده ادبیات، کتابخانه قطب علمی فردوسی شناسی

 


برچسب‌ها: ادبیات, حوزه و دانشگاه
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۸/۱۸ و ساعت 10:36 |

3 واحد اکولوژی که در سال 77 پاس کردم، از مفیدترین و ایده پردازانه ترین درس هایی بود که در طول تحصیلاتم داشتم. قوانین حاکم بر تحول و تکامل اکوسیستم ها، تا حد بسیار زیادی قابل انطباق بر عینیت های اجتماعی و خانوادگی و کنش های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دینی است.

از طرف دیگر، مطالعاتم در شاخه های مختلف ادبیات و زبان شناسی مرا به این نتیجه رسانده که زبان نه تنها ساز و کاری مشابه یک موجود زنده دارد بلکه فراتر از آن، می تواند به مثابه یک اکوسیستم باشد و ساز و کارهای حاکم بر اکوسیستم های طبیعی بر فرایندها و تحولات زبانی نیز حاکم است.

اینجا بود که ایده ای به ذهنم آمد:

«استفاده از الگوی تحولات زبانی در تحلیل و تدبیر بحران های زیست محیطی»

آن قدر کارهای نیمه کاره دارم که فعلا فرصت انجام این پژوهش را ندارم. با خودم گفتم در اینجا مطرح کنم بلکه کسی علاقه مند باشد و آن را دنبال نماید.


برچسب‌ها: محیط زیست, اندیشه
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ و ساعت 13:25 |
بزرگترین چالش ملی و بین المللی و حتی ضروری ترین بحث دینی ما در آینده نزدیک، مسائل مربوط به بحران های زیست محیطی است.
لذا تصمیم گرفتم در تمام کلاس های ترم جاریم در حوزه و دانشگاه، هفته ای یک کتاب در زمینه «اسلام و محیط زیست» را به کلاس برده و به طلاب و دانشجویان معرفی کنم تا بلکه از این طریق، توجه مخاطبانم را به اهمیت این مسأله جلب کنم و لزوم توجهات و تلاش های دینی را در این خصوص، متذکر شوم.

اگر شما هم طرحی در این باره دارید، به ما کمک کنید.


برچسب‌ها: محیط زیست, حوزه و دانشگاه, معرفی کتاب
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۷/۱۲ و ساعت 13:29 |
در باب بلاغت
علم انگاری بلاغت، اگر نگویم خیانت، غفلت از حقیقت آن است. بلاغت برخلاف صرف و نحو و فقه و اصول، یک هنر است و نه یک علم.
دقیقا به دلیل رویکردهای علم محور در حوزه ها و دانشگاه ها، هنربلاغت به محاق رفته و کمتر استادی را می بینیم که به این هنر جان و دل سپرده باشد. طلاب و دانشجویان معدودی را دیدم که از درس بلاغت لذت برده و محتوای کلاس های بلاغت را مفید دانسته باشند. بلاغتی که بر پایه زیبایی شناسی و لذت هنری بنا نهاده شده بود، به یکی از بی روح ترین دروس تبدیل شده است تا جایی که در سالهای اخیر، کمترین میانگین نمره در تمامی دروس حوزه های علمیه به درس بلاغت اختصاص داشته است.
 
در این سال ها خود را ممحض در بلاغت کرده ام، همواره در این فکر بوده ام که در باب این هنر فاخر، طرحی نو در افکنم. بخشی از این طرح را در سال تحصیلی پیش رو این چنین دنبال می کنم:
 
1. شرح کتاب جواهر البلاغه - که کتاب درسی در حوزه و دانشگاه است - با کمک یکی از عزیزان و وارد کردن بومی شده مباحث نقد ادبی و بلاغت جدید و هرمنوتیک و زیباشناسی به کتاب های کمک درسی بلاغت
 
 
2. تدریس بلاغت کاربردی و طرح مباحثی نظیر: بلاغت در خط، بلاغت در فوتبال، بلاغت در عکاسی، بلاغت در معماری، بلاغت در فیلم، بلاغت در کاریکاتور و...
 
3. تبیین رویکردهای نوین ادبی به بلاغت قرآنن با محوریت تدریس و تحقیق کتاب زیبایی شناسی آیات قرآن

برچسب‌ها: حوزه و دانشگاه, قرآن, ادبیات
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۷/۰۸ و ساعت 9:29 |
تفسیر موضوعی قرآن:

دوشنبه ها 8 (دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی - خواهران)

دوشنبه ها 14 (مسجد الزهراء دانشگاه فردوسی - خواهران)

دوشنبه ها 16 (دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی - برادران)

سه شنبه ها 14 (دانشکده منابع طبیعی دانشگاه فردوسی - برادران)

سه شنبه ها 16 (دانشکده منابع طبیعی دانشگاه فردوسی - خواهران)

 

تفسیر موضوعی نهج البلاغه:

شنبه ها 8 (دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی - خواهران)

شنبه ها 10 (دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی - برادران)

 

علوم قرآنی:

یکشنبه ها 15 (مدرسه علمیه شهید شفیعی)

چهارشنبه ها 15 (مدرسه علمیه شهید شفیعی)

پنجشنبه ها 10 (مدرسه علمیه امام باقر)

 

بلاغت در قرآن:

شنبه ها 16 (مدرسه علمیه شهید شفیعی)

چهارشنبه ها 16 (مدرسه علمیه شهید شفیعی)

 

بلاغت کاربردی:

شنبه ها: 15 الی 19 (مدرسه علمیه عالی نواب)

 

شرح اشعار عرفانی امام خمینی:

دو شنبه ها: 7 صبح (مدرسه علمیه امام باقر)

 

مشاوره:

سه شنبه ها 10 (دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی)

چهارشنبه ها 12 (دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی)

پنجشنبه ها 8 (مدرسه علمیه امام باقر)


برچسب‌ها: حوزه و دانشگاه
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۷/۰۱ و ساعت 12:46 |
از سال ها پیش، اشعار فخیم و متین فارسی و عربی که مضامینی هرمنوتیکی داشت را گوشه ای می نوشتم. مناسب دیدم از این پس به مرور بخش هایی از آن را در این صفحه مجازی تقدیم دوستان کنم:

هرنظرم که بگذرد جلوه ی رویش از نظر .................  بار دگر نکوترش بینم از آن که دیده ام


برچسب‌ها: هرمنوتیک, ادبیات
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۴/۲۱ و ساعت 11:43 |
مشکلات بلاگفا و از دسترس خارج شدن بخش مدیریت و پاک شدن بخشی از آرشیو مطالب و نظرات و... را بهانه ای کردم تا از دنیای مجازی اندکی فاصله بگیرم. صفحه فیس بوک را هم تقریبا تعطیل کردم و در گروه های وایبری و تلگرامی هم چیزی نمی نویسم.

دوری از مجاز، برخلاف تصور، مرا به حقیقت نزدیک تر نکرده بلکه مرا در این اندیشه مصمم تر کرده که فرقی میان حقیقت و مجاز نیست!

همه اوست و او در میان نیست...


برچسب‌ها: خاطرات شخصی, اندیشه
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۴/۰۹ و ساعت 11:41 |
این سخن مقام معظم رهبری خیلی به دلم نشست:

«مسؤولان کشور، روزنامه نیستند که مدام راجع به فساد حرف بزنند آن‌ها باید وارد عمل شوند و جلوی فساد را به معنای واقعی کلمه بگیرند.»

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۲/۱۳ و ساعت 9:35 |

دکتر رجبی دوانی در سومین سالگرد درگذشت استاد ابوالحسنی (منذر)، به تحقیقات ایشان درباره وقایع عاشورا اشاره و دو مورد از ادله اقامه شده توسط ایشان در اثبات وجود دختری به نام رقیه برای امام حسین (ع) را بدیع و تازه شمرد:

«استاد ابوالحسنی دلایلی برای اثبات این مسئله دارند که بسیار جالب است و دو سند ارائه می‌کنند که برای من تازگی داشت. یکی از سندها که مرحوم منذر ارائه می‌دهد، اشعاری است که از یکی از راویان کوفه و از اصحاب امام صادق(ع) درباره فاجعه کربلا نقل می‌کند که قبل از شیخ مفید بوده و در این شعر به نام حضرت رقیه(س) تصریح شده است. سند دوم کتاب المنن اثر شعبانی است که او هم قبل از شیخ مفید وفات یافته است که به مرقد حضرت رقیه(س) در دمشق اشاره می‌کند، این سندها در تحقیقات دیگران نیست.»

اما آنچه استاد ابوالحسنی (در ابتدا بدون ذکر نام) در کتاب ستاره درخشان شام تألیف جناب ربانی خلخالی و سپس در روزنامه جام جم به چاپ رساند، بدین شرح است:

«عبدالوهّاب بن احمد شافعي مصري، مشهور به شعراني (متوفّي به سال 397 ق)، در كتاب المنن، باب دهم، نقل مي كند: نزديك مسجد جامع دمشق، بقعه و مرقدي وجود دارد كه به مرقد حضرت رقيّه عليهاالسلام دختر امام حسين عليه السلام معروف است. بر روي سنگي واقع در درگاه اين مرقد، چنين نوشته است: هذَا البَيْتُ بُقْعَةٌ شُرِّفَتْ بِآلِ النّبِيّ صلي الله عليه و آله و سلم وَ بِنْتُ الحُسَيْنِ الشَّهيد، رُقَيَّة عليهاالسلام (اين خانه مكاني است كه به ورود آل پيامبر صلي الله عليه و آله سلم و دختر امام حسين عليه السلام، حضرت رقيّه عليهاالسلام شرافت يافته است)...

سيف بن عَميره نخعي كوفي، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام و از راويان برجسته و مشهور شيعه است... در رثاي سالار شهيدان عليه السلام چكامه بلند و پرسوزي دارد... نكته قابل توجّه در ربط با بحث ما، ابيات زير از قصيده سيف مي باشد كه در آن دوبار از حضرت رقيّه عليهاالسلام ياد كرده است: و سكينه عنها السكينه فارقت / لما ابتديت بفرقة و تغيّر / و رقيّة رقّ الحسود لضعفها / و غدا ليعذرها الّذي لم يعذر / و لاُمّ كلثوم يجد جديدها / لثم عقيب دموعها لم يكرر / لم إنسها وسكينة و رقية / يبكينه بتحسّر و تزفّر...»

نقد:

1. قبل از هر گونه نقدی باید خاطر نشان کرد که هدف این نوشتار، نفی وجود دختری برای امام حسین (ع) که در آن زمان یا بعداً به رقیه نام بردار شده است، نمی باشد بلکه نقد ادله ای است که برای اثبات وجود چنین فردی از سوی دو محقق معاصر تاریخ اسلام ارائه شده و به عنوان دلیلی تازه و قطعی بر این مدعا پنداشته شده است. لذا اقامه دلایل قوی تر و یا پاسخ به نقد این ادله از سوی قائلان، ضروری است.

2. هر چند در اثبات وجود شخصی به نام سیف بن عمیره با توجه به آنچه شیخ طوسی و نجاشی و ابن داود و علامه حلی و دیگران در کتب رجالی ذکر کرده اند، شبهه ای وجود ندارد ولی در انتساب این شعر به ایشان، شبهه جدی وجود دارد زیرا قدیمی ترین منبعی که این شعر را ذکر و به سیف منتسب کرده است، المنتخب طریحی است که مربوط به قرن 11 بوده و سندی هم برای آن ارائه نداده است و لذا نمی تواند شاهد متقن تاریخی برای اثبات موضوعی مربوط به قرن 1 و 2 باشد.

3. علاوه بر این، باید گفت که این شعر حتی به فرض قبول انتسابش به سیف بن عمیره، وجود دختری به نام رقیه را اثبات نمی کند زیرا حضرت امام حسین (ع)، خواهری به نام رقیه بنت علی داشت که با عمر بن علی دو قلو بود و در کربلا نیز حاضر بود و همسر مسلم بن عقیل می باشد) بنا بر مشهور،‌ مقبره ای در قاهره دارد ولی برخی معتقدند که مقبره شام، در واقع قبر اوست.) ذکر این نام در کنار نام ام کلثوم که قطعا خواهر ایشان است (مانند زینب، اسم مشترک میان خواهر و دختر امام حسین(ع) نیست.) می تواند این احتمال را که مراد از رقیه در خطابات حضرت در روز عاشورا که در مقتل ابومخنف و لهوف و سایر منابع آمده و در شعر سیف به عمیره هم ذکر شده است، یکی از خواهران امام حسین (ع) است و دلیلی بر اثبات وجود رقیه بنت الحسین (ع) نیست.

4. آنچه دکتر دوانی به آن اشاره می کند، کتاب لطائف المنن اثر عبد الوهّاب بن أحمد بن علي الأنصاري است که به «شعراني» معروف اند و احتمالاً توسط کسانی که سخنرانی ایشان را مکتوب کرده اند، به غلط «شعبانی» ضبط شده است و مرحوم استاد ابوالحسنی نیز در نوشته شان، آن را به همین صورت ذکر کرده اند.

5. استاد ابوالحسنی هنگام نقل عبارت شعرانی، تاریخ وفات او را که 973 است، اشتباهاً 397 نوشته اند و همین تصحیف سبب شد که دکتر رجبی دوانی تصور کنند که شعرانی، صاحب کتاب لطائف المنن، پیش از شیخ مفید بوده و سخن او سندی کهن در اثبات وجود رقیه بنت الحسین(ع) است: «سند دوم کتاب المنن اثر شعبانی است که او هم قبل از شیخ مفید وفات یافته است که به مرقد حضرت رقیه(ص) در دمشق اشاره می‌کند، این سندها در تحقیقات دیگران نیست.» و حال آنکه او نزدیک به 500 سال بعد از شیخ مفید زندگی می کرد.

6. این جانب پیشتر در نوشتاری، تحت عنوان «نقد قطعیت (نه نفی امکان) وجود رقیه بنت الحسین(ع)» 10 دلیل اصلی اقامه شده بر مدعای وجود رقیه بنت الحسین(ع) و انتساب مقبره ای در شام به نام ایشان را ذکر و نقد خود بر آنها را در اینجا ذکر کردم. همچنین علاقمندان می توانند در اینجا گفتگویی علمی در این باره و در اینجا، فهرستی از آراء علمایی که وجود چنین شخصی را در تاریخ قبول ندارند و در اینجا نوشته مرحوم ابوالحسنی در اثبات وجود رقیة بنت الحسین را ببینند.

پی نوشت: با تشکر از دوست گرامی و فاضل جناب آقای خدایی که در هنگام تناول کله پاچه صبحگاهی، مطلب دکتر رجبی دوانی را به من نشان داده و بهانه نوشتن این مطلب شدند. 

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۲/۰۹ و ساعت 12:48 |
 

کارگاه "کاربرد زبان شناسی در فهم قرآن و حدیث"

دکتر علی رضا آزاد

زمان: یکشنبه 94/6/6 - ساعت 14 الی 20

مکان: دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد

اهم عناوینی که در کارگاه مطرح خواهد شد:

  • رهیافت های زبان شناسانه (Linguistic Approaches) در ادبیات کلاسیک عرب
  • رابطه آواشناسی (Phonetics) و علم قرائت قرآن
  • معناشناسیِ معنا (Semantic of Meaning) در نزد زبان شناسان و اندیشمندان اسلامی
  • تأثیر نظریات استعاره (Theories of Metaphor) در فهم قرآن و حدیث
  • تأثیر بینامتنیت (Intertextuality) در تولید و تفسیر متون دینی
  • نشانه شناسی (Semiotics) و تأویل متون دینی
  • فهم متون دینی در پرتو روان شناسی زبان(Psycholinguistics) و جامعه شناسی زبان (Sociolinguistics)
  • رویکردهای عرفانی (The Mystical Approaches) به زبان و تأثیر آن در فهم متون مقدس
  • رهاوردهای زبان مدارانه هرمنوتیک فلسفی (Philosophical Hermeneutics) در حوزه فهم قرآن
  • کاربرد تحلیل گفتمان (Discourse Analysis) در فهم قرآن و حدیث
  • علم حکایت (Narrative) و قصص القرآن
  • جنسیت (Gender) و زبان دین
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۲/۰۱ و ساعت 10:27 |

به توصیه یکی از دوستان اندیشمند، به تماشای فیلم بسیار جدی Her نشستم و آن را در کنار فیلم مهم Surrogates و فیلم عمیق In Time یکی از بهترین دارام های تخیلی دیدم که آینده را به تصویر کشیده است.

سخن بنیادین این فیلم ها آن است که دنیای مجازی رفته رفته حقیقی تر از آن چیزی می شود که می پنداریم و به عبارت صحیح تر، آشکار می شود که دنیاهای حقیقی، مجازی تر از آن چیزی هستند که تصور می کنیم.

فرصت ها و چالش های ما در آینده به مراتب گسترده تر از پندارهای کنونی مان است. در قرن بیستم، تکنولوژی ما را مجبور به بازنگری در هویت انسانی کرد و با رشد هوش های مصنوعی در قرن بیست و یکم، باید آماده بازنگری در تعریف انسان باشیم.

آنچه بدان می اندیشم، جایگاه دین و اخلاق و تاریخ و اموری نظیر فتوت و وفا و مهرورزی و جوانمردی و... در دنیایی است که می خواهد به ما بقبولاند صفر و یک ها هم انسان اند و به عبارت دیگر، انسان ها صفر و یکی بیش نیستند. مسأله نظام ها و ملاک های ارزش گذاری، مهمترین مسأله آینده ماست.

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۱/۰۳ و ساعت 17:27 |

ایام مبارک باد از شما.

مبارک شمایید.

"شمس تبریزی"

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۴/۰۱/۰۱ و ساعت 21:28 |
بسم الله الرحمن الرحيم

آنچه ما را به مشقت هاى فزون از قياس حاصل شده، شما را به سهولت تمام حاصل است. اگر نَبْذى از مشقت هاى ما را در تحصيل يك يك كتاب جزيى دريابيد، خون از چشم باريد و قدر اين نعمت بدانيد. دنيا گذران و نقش بر آب است و محض خيال و سراب. آنچه مقسوم است خود به خود مى رسد، تضييع عمر عزيز در ازاء آن نبايد كرد و نام خاندان خود از دست نبايد داد و مردانه وار پا در مضمار كارزار اشرار بايد نهاد. اهل خلاف جا به جا مجمع ها ساخته اند و در فكر ردّ و نقض اهل حق خود را انداخته اند، غافل از كار خود نيستند و از اين طرف كسى به نظر نمى آيد.
 
و انا الذليل حامد حسين عفا الله عنه
 
 
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۳/۱۲/۲۵ و ساعت 10:34 |

بنده نه تنها سندی برای روایت منسوب به پیامبر (ص): «بین الجبلین روضة من ریاض الجنة» نیافتنم بلکه اصلا چنین عبارتی را نه در ارتباط با مشهد و نه هیچ محل دیگری، در کتب روایی مشهور و کهن شیعه و سنی ندیدم.
.
اگر این عبارت، از سوی فردی عادی بیان می شد و مستمسک شرعی قرار نمی گرفت، جایی برای بحث نداشت اما وقتی فقیهی مجتهد که عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه بزرگترین شهر مذهبی جهان و استاد سطوح عالیه حوزه علمیه است، هم در دیدار خصوصی با رئیس جمهور و هم در بالای منبر عمومی نماز جمعه، چنین عبارتی را به رسول الله نسبت می دهد، بنده به عنوان یک طلبه و معلم الهیات، حق دارم از ایشان و همفکران شان بپرسم که مدرک این سخن کجاست و چگونه این عبارت را به پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – منتسب کرده و مستمسک برخی آراء خود قرار داده اند؟
.
همچنین حق دارم از تمام کسانی که مویی در اسلام و علوم و معارف اسلامی سفید کرده اند بپرسم که چرا در مقابل انتساب چنین عباراتی به حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) سکوت کرده و موضعی نمی گیرند؟!
.
دوستان و عزیزان اگر سند و منبع معتبر – نه کتاب های معاصر و اسناد مجعول – برای این حدیث یافتند، لطفا بنده را ارشاد بفرمایند.

بعد التحریر:

با سپاس از دوستانی که با گفتگوهای عالمانه در گروه های عمومی و تخصصی و طلبگی در شبکه های مجازی فیس بوک و تلگرام و وایبر و نیز گفتگوهای حضوری، این بحث را ثمربخش تر ساخته اند. برخی سروران به حدیث امام جواد (ع): «إِنَّ بَيْنَ جَبَلَيْ طُوسَ قَبْضَةً قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْ دَخَلَهَا كَانَ آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ النَّارِ.» اشاره کرده اند، در این باره و نیز حاشیه های دیگر این بحث، چند نکته را به عرض می رسانم:

 

1. بنده عبارات مشابه را در مورد طوس و سایر اماکن دیدم و به همین دلیل در نوشته ام عرض کردم: «چنین عبارتی – بین الجبلین روضة من ریاض الجنة – را نه در ارتباط با مشهد و نه هیچ محل دیگری، در کتب روایی مشهور و کهن شیعه و سنی ندیدم.» نیافتن این حدیث توسط دوستان محققی که نهایت سعی را در دفاع از بیانات آن بزرگوار داشته اند طی این چند روز نشان می دهد که حدس بنده صائب بوده و عبارتی که این بزرگوار به عنوان حدیث خواندند، در منابع روایی وجود ندارد.

 

2. عباراتی که تا حدی اسلوب مشابهی – و البته معنای متفاوتی – با این عبارت دارد، از سایر حضرات معصومین نقل شده و نبوی نیست در حالی که ایشان آن عبارات را صراحتاً حدیث نبوی خوانده است.

 

3. ایشان نگفته که حدیثی را نقل به معنا کرده است بلکه مدعای ایشان آن بود که آنچه فرموده، عین حدیث نبوی است.

 

4. بین مراد و مدلول حدیث «بین جبلی طوس قبضة قبضت من الجنة» که شیخ صدوق رحمه الله در عیون و من لا یحضره الفقیه آورده و عبارت «بین الجبلین روضة من ریاض الجنة» که امام جمعه محترم قرائت فرموده، فرق فارقی است و لذا عبارت دوم را حتی نمی توان به عنوان نقل به معنای عبارت اول پذیرفت. عبارت اول که روایت امام جواد(ع) است، با توجه به تنکیر قبضة و معنای آن که «سهمی، بخشی، پاره ای، تکه ای، مشتی، منطقه ای و...» است، اشاره به آن دارد که بخشی – تأکید می کنم: بخشی – از بین دو کوه طوس، مشتی از خاک بهشت است. و صد البته که بنده هم به این مسأله باور دارم و مضجع شریف رضوی که بین این دو کوه واقع شده را قطعه ای بهشتی و بلکه بالاتر از بهشت می دانم و به عشق آن از موطن خود هجرت کرده و در کنار آن مسکن گزیده ام: «خط سبز تو بدیدیم و ز گلزار بهشت / به طلبکاری این مهرگیاه آمده ایم» اما فحوای عبارت دوم که ساخته و پرداخته امام جمعه محترم می باشد، آن است که کل محدوده میان دو کوه، باغی از باغ های بهشتی است. کما اینکه همین معنا را ایشان از عبارت خودشان برداشت کرده، پس حتی نمی توان عبارت ایشان را نقل به معنای روایت امام جواد (ع) دانست.

 

5. نقل سخنان افراد برجسته، ساز و کار خاص خودش را دارد. امروزه بیان عبارات و انتساب سخنی به امام خمینی و مقام معظم رهبری در کتاب ها – و لو یک رمان و داستان – قانوناً بایستی با اجازه دفتر حفظ و نشر آثار صورت گیرد؛ چه رسد به بیان روایات نبوی که منبع تشریع است.

 

6. با توجه به آنچه گفته شد، گمان می کنم که دیگر جایی برای بحث درباره آنچه در کتاب های دست چندمی مثل فوائد الرضویة آمده باقی نمی ماند.

 

7. هنوز جا برای بحث درباره نحوه استنباط حکم فقهی و یا بنا به فرموده ایشان «حرف طلبگی» از این عبارت که بی شباهت به کنش های ناقص هرمنوتیکی نبود و نیز مغالطات نهفته در قیاس مطرح شده و پیوند زدن کنسرت موسیقی سنتی با رادیو آلمان و بمب های شیمیایی صدام و... باقی است که امید است به همت سایر فضلاء انجام گیرد.

 

8. از باب تذکار برادرانه به همه دوستان عرض می کنم: وظیفه ما شناخت و تبلیغ دین الهی و هدایت مردم است و نه حفظ عافیت و مصلحت اندیشی برای خودمان.

 

9. رعایت شؤون پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص) و دقت در آنچه به ایشان نسبت می دهیم، به مراتب مهمتر از رعایت شؤون حضراتی است که همه آنچه دارند، به برکت وجود حضرت ختمی مرتبت است.

 

10. تقوای علمی و عملی را در آن می بینم که امام جمعه محترم، همان گونه که علناً و در تریبون نماز جمعه چنین عبارتی را به پیامبر نسبت داده اند، در همان تریبون، اعلام کنند که سهوی صورت گرفته و آنچه را که مبنای روایی استنباط دینی خود قرار داده بودند، مجعول و بی بنیاد است. بی شک چنین کاری، جایگاه او را در قلوب مؤمنان رفیع خواهد نمود و بر شوکت معنوی شان خواهد افزود.

 

11. زمانی مقام معظم رهبری درباره مخارج حروف و صحت قرائت و لحن ادای کلمات نمازهایی که از تلویزیون پخش می شد، حساسیت و دقت خاصی به خرج داده بود. زیرا سهل انگاری در آن می تواند مستمسک برخی دشمنان و معاندان دین قرار گیرد و به این وسیله به علمای شیعه حمله کرده و آنها را هجو نمایند و متهم به دین ناشناسی کنند. آیا گمان نمی کنید که عدم دقت در نقل روایات و انتساب عبارتی به پیامبر(ص) که در هیچ منبع معتبر شیعه و اهل تسنن وجود ندارد، از سوی یک مجتهد شیعه در تریبون عبادی سیاسی نماز جمعه در حرم رضوی، می تواند زمینه گستاخی و هتک عالمان شیعی از سوی مغرضان عنود را فراهم آورد تا بدین وسیله همه عالمان شیعی را متهم به بی سوادی علمی و بی تقوایی عملی کنند؟ در این صورت، کار ایشان که بهانه به دست دشمنان اسلام و تشیع می دهد، درست است یا کار امثال بنده که نسبت به این اشتباه، از باب انجام وظیفه طلبگی تذکری داده ایم؟!

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۳/۱۲/۲۳ و ساعت 1:42 |
دکتر احمد احمدی گفته است: «پس از آنکه علامه طباطبایی برای سفر درمانی به لندن رفت، از او پرسیدم که آیا اگر پیش از این به اروپا آمده بودید و نظم و انظباط آنها را می دیدید، باز هم در آثار خود به آنها می تاختید؟ علامه پاسخ داد، نه!»

متن کامل منتشر شده در «سایت مباحثات» را می توانید در اینجا ملاحظه فرمایید.

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۳/۱۲/۱۶ و ساعت 14:13 |
مقاله زیر با اندکی تغییر در شماره 15 مجله علمی پژوهشی آموزه های فلسفه اسلامی (پاییز و زمستان 1393) به چاپ رسیده است.

«حقیقت» در حکمت متعالیه ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر

علی رضا آزاد ، حسن نقی زاده ، جهانگیر مسعودی

چکیده

دیدگاه رايج در میان اندیشمندان اسلامی و فیلسوفان غربی از زمان ارسطو این بوده که حقیقت، مطابقت صورت علمی با واقع خارجی است. اما در عصر باستان و نیز در دوران معاصر، دیدگاه های دیگری هم پیرامون «حقیقت» وجود داشته است که از آن جمله می توان به دیدگاه حکمت متعالیه ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر و انتقادهای آنها به تلقی رایج از حقیقت، اشاره کرد.

در این مقاله پس از توضیح دیدگاه رایج، تقریر حکمت متعالیه از «حقیقت» در قالب مطابقت معلوم بالذات و معلوم بالعرض و نیز مطابقت قضیه با نفس الأمر تشریح می شود و تلقی خاص ملاصدرا از «حقیقت» و راهی که برای رسیدن به آن در پیش می گیرد بیان می گردد و سپس تقریر هرمنوتیک فلسفی از مقوله «حقیقت» و دیدگاه گادامر پیرامون ماهیت «حقیقت» و راه رسیدن به آن تبیین می شود. در پایان ذیل شانزده بند، اهم مواضع حکمت متعالیه ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر در باب «حقیقت»، مقایسه و موارد قرابت و غرابت آنها معین می شود.

کلمات کلیدی: حقیقت، هرمنوتیک، حکمت متعالیه، ملاصدرا، گادامر

متن کامل مقاله را در ادامه همین نوشتار می توانید ملاحظه نمایید.

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۳/۱۲/۱۱ و ساعت 22:52 |

بلاغت: شنبه و یکشنبه و دوشنبه ها: 16 - 17:30 و پنجشنبه ها: 9:30 -11:30 در مدرسه علمیه امام باقر (ع)

تفسیر موضوعی قرآن: سه شنبه ها 16 - 18 (برادران) و 18 - 20 (خواهران) در دانشکده علوم ریاضی دانشگاه فردوسی

تفسیر موضوعی نهج البلاغه: چهارشنبه ها 14 - 16 (برادران) و 16 - 18 (خواهران) در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی

اندیشه اسلامی: دوشنبه ها 14 - 16 (برادران) دانشکده معماری دانشگاه فردوسی

مشاوره و پاسخگویی در دانشگاه: شنبه و یکشنبه و سه شنبه و چهارشنبه ها 10 - 12 در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی

مشاوره و پاسخگویی در حوزه علمیه: پنجشنبه ها 8 - 9:30 در مدرسه علمیه امام باقر (ع)

+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۳/۱۲/۰۴ و ساعت 5:16 |
این هفته، آغاز ترم جدید بود و شرایط جوی و برف و سرما هم مزید بر علت شده تا شمار زیادی از دانشجویان در کلاس ها غایب باشند. دیروز هر دو کلاس صبحم در دانشکده کشاورزی تشکیل شد ولی بعد از ظهر که در دانشکده ادبیات تدریس داشتم با کمال حیرت دیدم فقط 2 دانشجو آمده اند! تازه یکی شان دانشجوی مهندسی بود! بعد از پرس و جوی کوتاهی کاشف به عمل آمد که تقریبا همه کلاس های دانشکده ادبیات در این هفته همین وضع را داشتند. دانشجویی که از دانشکده مهندسی آمده بود، با تعجب نگاه می کرد و می گفت: در دانشکده مهندسی همه کلاس ها تشکیل شده، دانشکده ادبیات چرا این طوریه؟!
.
راست می گفت. زمان دانشجویی ام که چهارسالی در خوابگاه فجر بودم و از هر دانشکده ای رفیق داشتیم، می دیدم که فقط بچه های مهندسی و معدودی از بچه های فلسفه واقعا درس می خواندند. بقیه اشتلم می زدند.
.
الآن هم سر کلاس هایم معمولا دانشجویان مهندسی سؤالات دینی جدی تری مطرح می کنند و عقلانی تر بحث می کنند و دیرباورتر هستند و بیش از سایرین به دنبال جواب اند. اتفاقا وقتی پاسخ های استاد را منطقی ببینند، بیش از سایرین رابطه علمی و عاطفی برقرار می کنند.
.
اما ضریب رگرسیون دانشجویان ادبیات بالاست. یا خیلی خوبند یا کلا خلاص اند. شاید اغلبشان خیلی تعریفی نباشند اما خوب هایشان خیلی خوبند. بُعد عاطفی و احساسی به صورت مشهودی در آنها بیش از بُعد عقلانی رشد یافته است. نمی دانم این دو طیف به خاطر تفاوت روحیاتشان رشته هایشان را این گونه انتخاب کرده اند یا رشته های تحصیلی شان چنین تاثیرات را بر روان آنها داشته است؟
.
کلاس با مهندسی ها یک جور لذت دارد و با ادبیاتی ها جور دیگر. با مهندسی ها به شور و وجد می آیم و با ادبیاتی ها احساس طمئنینه و آرامش می کنم.


برچسب‌ها: خاطرات شخصی, حوزه و دانشگاه
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۱/۱۹ و ساعت 0:31 |

برنامه تدریس های ترم آینده ام به این شرح است: 

سه شنبه ها: دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده ادبیات و دانشکده کشاورزی

8: تفسیر موضوعی نهج البلاغه (خواهران)

10: تفسیر موضوعی نهج البلاغه (برادران)

13: تفسیر موضوعی قرآن (برادران)

چهارشنبه ها: دانشگاه فنی و حرفه ای - دانشکده ثامن الحجج (ع)

8: تفسیر موضوعی قرآن

10: اندیشه اسلامی

12: تفسیر موضوعی قرآن

14: اخلاق کاربردی

16: اندیشه اسلامی

18: اخلاق کاربردی

پنج شنبه ها: حوزه علمیه خراسان - مدرسه امام محمد باقر(ع)

8: مشاوره تحصیلی

10: تفسیر المیزان

13: علوم قرآنی

15: مشاوره پژوهشی

16: گفتگوی آزاد

پی نوشت:

1. شرکت در کلاس های حوزوی بنده برای عموم برادران محترم بلامانع است.

2. دومین ترمی است که در دانشکده ی زمان کارشناسی ام (دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی) تدریس می کنم. با اساتید و دانشجویان این دانشکده تعامل بسیار خوبی دارم. انگار سخن همدیگر را بهتر می فهمیم. آنها هم از اینکه درس قرآن و نهج البلاغه را از زبان یک مهندس کشاورزی می شنوند، احساس خوشایندتری دارند.

3. ششمین ترمی است که در دانشکده ثامن الحجج تدریس می کنم. دیگر با مدیران و دانشجویان و محیط آنجا انس گرفته ایم. دانشجویان ثامن از جهاتی بهتر از دانشجویان سایر دانشگاه هایی هستند که تاکنون تدریس کرده ام. با خیلی از آنها در فیس بوک دوست هستیم و همین امر به تعامل مان در موضوعات دینی در کلاس درس کمک شایانی کرده است.

4. سه شنبه ها 12 ساعت تدریس دارم. در حال نزدیک شدن به رکود پدرم (14 ساعت تدریس در یک روز) هستم! هموجودم از این بابت حسابی شاکی است! خدا به خیر کند...


برچسب‌ها: حوزه و دانشگاه, خاطرات شخصی
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۱/۰۲ و ساعت 13:20 |

پیش از انقلاب، در باب رابطه دیانت و سیاست، تجربیات حزب الدعوه و اخوان المسلمین سرمشق برخی انقلابیون ایران بود و اینک در عراق و مصر، آنها از تجربیات حکومت اسلامی ایران در تعامل نهادهای حاکمیتی و دینی استفاده می کنند. به همین نسبت در گذشته، انقلاب ایران الگوی حزب الله لبنان بود و اکنون آنها در حال تبدیل شدن به الگوی ایران اند.

به نظر می رسد حزب الله لبنان بیش از همه گروه های مطرح منطقه توانسته از تجربیات سایر گروه ها استفاده کرده و میان مبانی ایدئولوژیک و کارکردهای سیاسی و اجتماعی خود تعامل برقرار کند. ای کاش رسانه های ایران، تصویری واقعی تر از حزب الله لبنان و جاذبه آن برای مردم لبنان به مخاطبان ایرانی عرضه کنند. تصویری که در آن، سید حسن نصر الله از مردم لبنان به خاطر ویرانی های جنگ 33 روزه عذرخواهی می کند، تصویری که در آن، زنان با هر عقیده دینی و پوشش ظاهری، در ضیافت افطار حزب الله جمع می شوند. تصویری که در آن جولیا پطرس مسیحی آلبوم زیبای صوتی تصویری «أحبائی» را با آن عشق و سوز در وصف رزمندگان حزب الله چنین می خواند:
نقبل نبل اقدام بها یتشرف الشرف... : بر نجابت پاهایی بوسه می دهم که به وسیله آنها، شرافت شرف یافت...

ارائه تصویری کاملا نظامی از حزب الله لبنان و ندیدن آن پتانسیل عظیم فرهنگی و اجتماعی و ایرانیزه کردن آن، جفای خودخواهانه بزرگی است که از سوی برخی دوستان صورت می گیرد.


برچسب‌ها: سیاست, جامعه و فرهنگ
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۰/۳۰ و ساعت 16:25 |
اگر زمین را از زمانی که حیات در آن پدیدار شده (1میلیارد سال قبل) تا به امروز، انسانی 30 ساله در نظر بگیریم، صنعتی شدن 200 سال اخیر حدود 3 دقیقه از عمر او می شود. ببینید ظرف این 3 دقیقه چه بلایی به سر این جوان آوردیم و چقدر پیرش کردیم!!!
اگر می خواهید اوج فاجعه را ببنید، سری به این سایت بزنید و آمار لحظه به لحظه جهان (بر اساس تقسیم آمار سالیانه به روزها و ثانیه ها) درباره مرگ و میر، خودکشی، نابودی جنگل ها، تولید خودرو، مصرف آب، سقط جنین و... را مشاهده کنید:
http://www.worldometers.info/fa/
برخی از این آمارها واقعا تکان دهنده است. مثلا می بینید که جلو چشمتان تقریبا هر 3 ثانیه یک نفر از گرسنگی می میرد (روزی بیشتر از 30 هزار نفر) و در همان زمان، روزانه بیش از 1000 میلیارد تومن (به حساب دلار 3000 تومنی) فقط در امریکا صرف درمان عوارض چاقی می شود.
شوک بر انگیزترین آمار برای من، روند از بین رفتن جنگل ها بود. واقعا ظرف دو هفته اخیر، بیش از 200 هزار هکتار جنگل و 300 هزار هکتار زمین زراعی را از بین بردیم؟ با کدام منطق؟ با کدام توجیه؟ با کدام شعور؟ از دوران پارینه سنگی تا کنون هیچ حیوان بی عقلی بیشتر از ما محیط زندگی اش را نابود کرده و سریع تر از ما در نابودی نوع خود کوشیده است؟ به کجا چنین شتابان...؟ این را بگذارید کنار آمارهای فجیع دیگر مثل کشته شدن 100 میلیون انسان در جنگ های قرن بیستم و ...


أیها الناس... بشر دیوانه شده است... چه باید کرد با عربده های مست تیغ به دستی که جنون عقلانیت مدرن و شهوت تکنولوژی تمنای زیستن را از او سلب کرده است؟


برچسب‌ها: محیط زیست, جامعه و فرهنگ
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۰/۲۵ و ساعت 13:32 |

بارها گفته اند و شنیده اید که لازمه فهم فلسفه غرب و هرمنوتیک و... آشنایی با زبان اصلی است. زبان اصلی فلسفه هم غالبا یونانی و آلمانی است و لاتین و انگلیسی و فرانسوی در اغلب گرایش ها، زبان دوم به حساب می آیند. اما این سخن چقدر می تواند درست باشد؟

اهالی فلسفه یا در حد آشنایی و یا برای نظریه پردازی به سراغ متون فلسفی می روند. استفاده از ترجمه های خوب (که امروزه کم هم نیستند) و یا بهره گیری از زبان درجه دویی مثل انگلیسی و مدخل های دایره المعارفی و کتاب های اینتروداکشنی برای آشنایی با فلسفه ها کافی است و اما برای نظریه پردازی در فلسفه گاهی نیاز  تسلط بر زبان اصلی است. اما گمان می کنید رسیدن به چنین تسلطی چقدر زمان می برد؟ مساله که صرفا یادگیری زبان محاوره ای نیست بلکه فقه اللغه آن زبان و فهم بن مایه های فلسفی ارتباط واژگانی است که بدون شک با سه سال و پنج سال و ده سال فراهم نمی شود. گادامر 25 سال زبان یونانی خواند و تدریس کرد تا هایدگر به فهم بهتر او از فلسفه یونان اذعان کرد؛ حالا برخی 6 ماه فرصت مطالعاتی رفته اند آلمان، داعیه ترمینولوژی زبان آلمانی دارند.

کسانی که گمان می کنند با چند ترم آلمانی و یونانی خواندن می توانند اندیشه های افلاطون و کانت و هایدگر را بفهمند، همانند کسانی هستند که گمان می کنند با چند ترم فارسی خواندن می توانند اشعار شیخ محمود شبستری و داستان بوف کور را بفهمند. بزرگان گفته اند که زیان علم ناقص بیشتر از جهل است. کسانی که با چند ترم زبان آموزی به توهم فهم زبان اصلی می رسند، به مراتب دورتر از کسانی هستند که ادعای دانستن زبان اصلی را ندارند.

در گذشته برای فهم متون هرمنوتیکی چند صباحی آلمانی خواندم و از آنجا که طلوع اندیشه های جدید آینده را شرق آسیا می دانستم. به سراغ زبان ژاپنی هم رفتم اما خیلی زود فهمیدم که یا نباید در این حوزه ها به علم ناقص حاصل از اندکی زبان خوانی بسنده کرد و یا باید تا آخرش رفت. وقتی دیدم حتی عنوان سه ترجمه از یک کتاب هایدگر توسط مترجمانی که عمری را به ترجمه گذرانده اند، با هم اختلاف فاحش دارد و نیز وقتی ترجمه فارسی از کتاب گادامر را با ترجمه انگلیسی آن مقایسه کرده و تفاوت دهشتناک آنها را دیدم، عطای زبان آلمانی را به لقایش بخشیدم و ترجیح دادم به ترجمه های انگلیسی و فارسی و عربی از متون آلمانی بسنده کنم و مانند برخی از عزیزان، مفتون جهل مرکب حاصل از اندکی آلمانی آموزی نشوم.

به نظر می رسد کسانی که قد متوسطی در فلسفه دارند، بیش از بلند قامتان این عرصه به زبان آموزی توجه می کنند. (تاکید می کنم که مقصودم توجه فلسفی به مقوله زبان و زبان شناسی نیست بلکه فراگیری زبان است.) به عنوان مثال ریکور به عنوان یک فیلسوف و هرمنوتیست فرانسوی که بیش از 30 دکترای افتخاری داشت، به زبان انگلیسی آنقدری تسلط نداشت که بتواند کتابی به انگلیسی بنویسد بلکه همه آثارش را به فرانسوی تالیف کرده و از مترجمش تشکر می کند که او را به جهان انگلیسی زبان شناسانده است. در میان فیلسوفان اسلامی که ده ها هزار صفحه در باب فلسفه افلاطون و ارسطو نوشته اند، در طول تاریخ هیچ رغبتی به یادگیری زبان یونانی دیده نشده است. حتی شواهدی نداریم که ثابت کند ابن رشد که متولد اندلس (اسپانیای کنونی) است، به زبان یونانی آشنایی داشته باشد.

خلاصه آنکه حتی اگر بپذیریم که در سایر علوم، آشنایی با زبان اصلی آن علم امری آسان و مغتنم است، در فلسفه، این امر بسیار دشوار و گاهی غیر قابل حصول و گاهی غیر ضرور است. در حوزه فلسفه یا نباید به سراغ زبان های اصلی رفت و یا باید به ان کاملا مسلط بود و به جهل مرکب اکتفا نکرد و البته از نظر دور نداشت که فلسفه، خواندن نیست بلکه فهمیدن است و فهمیدن، حاصل مطالعه نیست بلکه حاصل اندیشه است.


برچسب‌ها: هرمنوتیک, اندیشه, ادبیات
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۰/۲۰ و ساعت 13:37 |
4000 نفری که در ساختمان هنرستان سید جمال الدین مشهد اسکان گرفته اند، تنها بخش کوچکی از خیل عظیم کاروان های پیاده ای هستند که از روزهای قبل به سمت مشهد مقدس حرکت کرده و گروه گروه به اینجا می رسند. به دلیل کلاس هایم توفیق پیاده روی در کنارشانرا که نداشتم اما داوطلبانه برای انجام وظیفه تبلیغی به میانشان رفتم. مدتها بود فضایی چنین آکنده از عطر عشق و اخلاص ندیده بودم. من به نفس کشیدن در این فضا نیازمندتر بودم تا آنها به سخنان من.

از آنجا که اغلب آنها خانم بودند، ترجیح دادم به جای من، همسرم که مثل من 10 سالی ست که به درس و بحث طلبگی مشغول و در بعضی امور دینی به مراتب مقیدتر و مسلط تر از من است، امشب در کنار 25 خواهر طلبه دیگر در کنار آنها به انجام وظیفه تبلیغی مشغول باشد و من هم در خانه از فاطمه خانم و آقا مستعان نگهداری کنم.

تصویر زیر بخشی از کوله بار این ارادتمندان اهل بیت در حیاط هنرستان است.
به یاد دارم بعد از سقوط صدام پیاده روی میلیون ها نفر به سمت کربلا در روز اربعین برای امریکایی ها باورکردنی نبود. بیچاره ها فکر می کردند به خاطر نبودن بنزین است که مردم پیاده می روند!! و اصلا نمی توانستند این گونه ابراز ارادت ها را درک کنند.

واقعا وقتی می بینم پیرزنی با عصایی چوبی و کمری خمیده 5 روز تمام در سرمای زمستان از روستایش تا مشهد را با شور و عشقی وصف ناشدنی می پیماید و وقتی به مشهد می رسد، از میان کوله اش دو تا خروس در می آورد و می گوید: «حاج آقا! اینها را نذر زوار امام رضا کردم تا در روز شهادت قربانی کنم...» از خجالت آب می شوم.


برچسب‌ها: خاطرات شخصی, جامعه و فرهنگ
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۰/۱۱ و ساعت 1:29 |

چه هنرمند است امام موسی صدر که روحانی شیعه و سنی و کشیش مسیحی را در زیر درخت دین، گرد هم می آورد...

امام موسی صدر نماد مجسم بایستگی های دین داری در دنیای امروز است. از صمیم جان از درگاه کبریایی مسألت می کنم:

از عمر من آنچه هست بر جای / بستان و بر عمر لیلی افزای


برچسب‌ها: شخصیت ها, دعا
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۱۰/۰۵ و ساعت 1:2 |

روزی که آفرید تو را «صورت آفرین» ................... از آفرینش تو به خود گفت: «آفرین»

صورت نیافرید چنین «صورت آفرین» ............ بر صورت آفرین و بر این صورت، «آفرین»


 


پی نوشت:

1. نمی دانم شاعر این ابیات، کدام عاشق است اما شنیدن آن با صدای مرحوم سید جواد ذبیحی حال دیگری دارد.

2. نهج البلاغه را سه دور خوانده ام و هیچگاه از خواندنش ملول نشده ام. بار سوم، چنان شوقی داشتم که اصلا نمی توانستم کنارش بگذارم و تا تمامش نکردم، به کار دیگری نپرداختم.

3. 1000 ماه او را بر سر منبر دشنام می دادند و 80 سال کسی حق نداشت که نام فرزندش را علی بگذارد و حتی قبرش تا 130 سال بعد از شهادتش از ترس هتک حرمت مخالفان، پنهان بود.از ادیب عرب خلیل بن احمد فراهیدی خواستند که فضیلتی از علی بگوید. در پاسخ گفت: «چه بگویم درباره کسی که دوستانش از ترس، فضایل او را کتمان کردند و دشمنانش از روی بغض و حسد، فضایل او را نگفتند و با این حال، ذکر فضائل او شرق و غرب عالم را پر کرده است.»

4. بهشت جایی است که علی باشد. مشتاق مرگم... مشتاق قیامتم... مشتاق بهشتم... بلکه علی را در آغوش بگیرم.


برچسب‌ها: شخصیت ها, ادبیات, حدیث و سیره
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۰۹/۲۲ و ساعت 20:6 |

از میان دیالوگ های فیلم «رسوایی»، یک جمله توجه مرا عمیقا به خودش جلب کرد. اکبر عبدی (در نقش حاج یوسف) به محمد رضا شریفی نیا (در نقش حاجی بازاری) که به او درباره آبروی لباس روحانیت نصیحت می کند، می گوید:

 رسالت ما (روحانیون) نجات مردم است، نه عافیت خودمان.

این جمله مثل یک پارچ آب سرد روی سرم ریخت. چشمم را باز کردم و به کارهای خود و دیگران دوباره نگریستم. دیدم ای وااااااای... حاج یوسف راست می گوید. متاسفانه اغلب کارهایمان از روی عافیت اندیشی است. آیه «یا ایها الذین آمَنوا علیکم أنفسکم» را دستاویزی برای عافیت طلبی مان کرده  و فراموش نمودیم که به عنوان یک طلبه، در نقش غریق نجات در ساحل جامعه نشسته ایم و نه برای آفتاب گرفتن و لذت بردن. دیدم داریم به اسم رعایت شأن و شؤون، هوای نفسمان را ارضاء می کنیم و به اسم حفظ مصلحت، انانیّت مان را فربه می نماییم. رسالت ما این نیست که خودمان را در چشم ها نشانیم و در دل ها جا کنیم بلکه رسالت ما آن است که خارها را از چشم ها در آوریم و خدا را در دل ها جای دهیم.

خوب نگاه کردم... دیدم بسیاری از کارهایمان اسماً برای خدا و رسماً برای خود است. به اسم خدا، می خواهیم خودمان را در اذهان جای دهیم. بسیاری از آنچه به نام تدریس و تحقیق و تبلیغ دین انجام می دهیم، دعوت به خود است و نه خدا!!!

از خودم می پرسم: چند بار برای خدا از آبرویم گذشتم؟ چند بار حاضر شدم که دیگران به قیمت فراموش کردن ما به یاد خدا بیفتند؟ چند بار برای خدا کاری کردم و بر زبان نیاوردم؟ چند بار برای خدا بسان یک عبد بودم و اراده ام را اراده مولایم قرار دادم؟ چند بار...؟ امیدوارم اوضاع شما بهتر از من باشد...

رسالت ما (روحانیون) نجات مردم است نه عافیت خودمان.

پی نوشت:

1. برای امثال من که در حوزه سینما علاقمند به ژانرهای تاریخی و فلسفی و روان کاوانه ایم، دیدن کارهای ده نمکی تلخند است. فیلم رسوایی با آن کاراکترهای سیاه و سفید برایم چندان جذابیتی نداشت. وقتی عکس آقا سید علی قاضی و مرحوم دولابی را دیدم، اوج کار غیر حرفه ای و کلیشه ای ده نمکی در انتقال مستقیم مقاصدش برایم نمایان شد. البته از کسی مثل ایشان، انتظار دیگری هم نداشتم. به حال سینمای دینی هزار باره تأسف خوردم اما چه می توان کرد که بضاعت مزجات سینمای دینی، همین قدر است و پیشرفت در این حوزه، همت بیشتر نسل جوان مخلص را می طلبد.

2. طنز روزگار را ببین که آن سال ها، در نشریه همین آقای ده نمکی به حاتمی کیا انتقاد کرده و شاهکار «آژانس شیشه ای» که به گمانم بهترین فیلم سینمای ایران است را «آژانس گیشه ای» می نامیدند و برخی دوستان ایشان به خاطر عدم رعایت شؤونات اسلامی، پرده سینماها را پایین می کشیدند و اکنون، به پر فروشی فیلم های طنزشان افتخار می کنند و برای گرفتن گیشه و تصاحب اکران نوروزی می جنگند و از بازیگران زن با تندترین و زننده ترین آرایش ها - که با فیلم فارسی های قبل از انقلاب دوش به دوش می زند - برای رسیدن به اهداف دینی استفاده می کنند!!! اما از انصاف نباید گذشت که در این قحط الرجال، بودن امثال ده نمکی و فیلم هایش با تمام این ایرادات، از نبودنشان بهتر است.


برچسب‌ها: اندیشه, معرفی و نقد فیلم
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۰۹/۰۹ و ساعت 1:11 |

چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم ............... از دوری صیاد دگر تاب ندارم

چون آهوی گم گشته به هر گوشه دوانم ............. تا دام در آغوش نگیرم نگرانم


پی نوشت:

1. تابستان 89 هنگام طواف کعبه این اشعار ورد زبانم بود و عاشورای 92 در میان عزاداران حسینی نیز همین طور.

2. وقتی میان ادامه تحصیل در رشته دانشگاهی و یا آمدن به حوزه علمیه مردد بودم، علامه حسن زاده فرمود: «اگر می توانی سرت را کف دستت بگیری برو حوزه!» خدایا! چنان کن که همانند آن عارف پاک باخته شویم که می گفت: «چهل سال سرم را کف دست گرفتم و گشتم تا بگویند کجا تقدیم کنم!»

3. عزیزی می گفت که برخی تصمیم هایت (مثل ماندن در مشهد و عدم نقل مکان به شهرت در شمال یا شهرهای علمی نظیر قم یا تهران) عاقلانه نیست. راست می گفت. اما در جوابش اشعار بالا را زمزمه کردم.

4. عده ای در بند جان پناه اند و عده ای به دنبال جانان. چه توان کرد که دل آشوب، دل آرام است.

دلبندم آن پیمان گسل، منظور چشم آرام دل ......... نی، نی، دل آرامش مخوان، کز دل ببرد آرام را

با دل آرامی مرا خاطر خوش است ........ کز دلم یکباره برد آرام را


برچسب‌ها: خاطرات شخصی, ادبیات
+ نوشته شده توسط علی رضا آزاد در ۱۳۹۲/۰۸/۲۵ و ساعت 11:58 |